تاثیر درمانی فاکتور رشد فیبروبلاست بر روی بیماری دیابت تیپ دو
One injection stops diabetes in its tracks: Treatment reverses symptoms of type 2 diabetes in mice without side effects
http://www.scienceda...40716131541.htm
اخیراً محققین موسسه Salk، مدعی شده اند که با یک تزریق تک دوز از فاکتور رشد فیبروبلاستی 1 (FGF1) به موشهای مدل دیابت تیپ II انسانی، موفق شده اند که برای مدت زمانی بیش از دو روز، سطح قند خون آنها را در مقادیر نرمال حفظ کنند. این یافته می تواند نقطه عطفی در طراحی و ساخت داروهای ایمن تر و موثرتر برای درمان دیابت باشد.
نتایج این مطالعه نشان می دهد که استفاده پیوسته از این پروتئین بطور مستقیم سبب حفظ قند خون در مقادیر نرمال نمی شود بلکه بصورت غیرمستقیم و با معکوس کردن روند ایجاد مقاومت به انسولین (عامل فیزیولوژیک ایجاد دیابت تیپ II) سبب بروز اثرات مثبت درمانی در این بیماران می گردد.
نکته جالب در ارتباط با کاربرد درمانی این پروتئین این است که در صورت استفاده از FGF1، هیچ یک از اثرات جانبی سایر پروتکلهای درمانی دیابت، مشاهده نمی شود.
در مبتلایان به دیابت، کنترل گلوکز خون مشکل اصلی روشهای مختلف درمانی است و به نظر می رسد که این پروتئین با یک مکانیسم غیرمنتظره، به شکل کاملاً کارآمد و قدرتمندی می تواند این مشکل را برطرف کند.
دیابت نوع II که عمدتاً با مشکلاتی مانند اضافه وزن و عدم فعالیت فیزیکی کافی روزانه همراه است در طی چند دهه گذشته، شیوع بسیار بالایی در سراسر جهان پیدا کرده است. در درصد کمی از این بیماران، علت بیماری، عدم تولید مقادیر کافی انسولین است اما در بیشتر مبتلایان، مشکل اصلی، ایجاد مقاومت به انسولین در سلولهاست بطوریکه قادر به انتقال سیگنال جذب قند از خون نیستند.
در صورتیکه این بیماری وارد فاز مزمن خود شود (که متاسفانه در اکثر موارد هم این اتفاق می افتد) می تواند به شدت یک بیماری خطرناک و در عین حال درمان ناپذیر باشد. پروتکلهای درمانی فعلی برای این بیماری در حال حاضر مبتنی بر کنترل تغذیه، ورزش و استفاده از داروهای شیمیایی می باشند.
داروهای ضد دیابت که در حال حاضر در بازار موجود هستند، مبتنی بر این هدف طراحی شده اند که یا سطح انسولین خون را افزایش دهند و یا اینکه با تغییر سطح بیان ژنها، مقاومت به انسولین را از بین ببرند. آن دسته از داروها مانند Byetta که میزان تولید انسولین بدن را افزایش می دهند همواره با این خطر همراه هستند که ممکن است مقادیر گلوکز خون را به حدی کاهش دهند که سبب بروز هایپوگلایسمی های کشنده شوند.
این محققین در سال 2012 برای نخستین بار متوجه تاثیر مثبت FGF1 بر روی بیماری دیابت شدند و مشخص شد که این پروتئین می تواند پاسخ بدن به انسولین را در این بیماران بهبود بخشد. با ادامه تحقیقات در این زمینه، به تازگی نقش کلیدی FGF1 در کنترل میزان گلوکز خون تا حد زیادی مشخص گردیده است.
زمانیکه موشهای فاقد FGF1 با رژیمهای غذایی غنی از چربی تغذیه می شوند به سرعت به دیابت مبتلا می شوند (این موشها، مدلهای آزمایشگاهی برای مطالعه دیابت تیپ II انسانی هستند)؛ از اینرو این محققین در نخستین گام در صدد برآمدند که به این پرسش پاسخ دهند که آیا تزریق FGF1 به موشهای دیابتی می تواند تاثیری بر علائم بیماری داشته باشد یا خیر؟
بر این اساس، دوزهای مختلفی از این پروتئین به منظور ارزیابی پتانسیل درمانی آن و همچنین تاثیر آن بر متابولیسم، به موشهای چاق مبتلا به دیابت، تزریق شد. نتایج بدست آمده اولیه، خیره کننده و غیر قابل باور بود چرا که تنها با تزریق یک دوز از این پروتئین به سرعت قند خون تمام موشهای دیابتی به حد نرمال رسید.
نکته جالب در نتایج این مطالعه این بود که تزریق FGF1، هیچ اثر قابل مشاهده ای بر روی موشهای سالم که به عنوان گروه کنترل در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته بودند، نداشت.
در طی آزمایشات تکمیلی مشخص شد که استفاده درمانی از این پروتئین در مقایسه با داروی ضد دیابت Actos، که اثرات جانبی متعددی از افزایش وزن گرفته تا مشکلات قلبی و کبدی را ایجاد می کند، کاملاً برتری دارد.
مهمترین نکته در ارتباط با کارکرد درمانی FGF1 این است که این پروتئین حتی در دوزهای بالا هم فاقد اثرات جانبی است و در ضمن مقادیر گلوکز را نیز به حدی کاهش نمی دهد که سبب بروز اتفاقات ناگوار بعدی گردد چرا که به طور غیرمستقیم با بازگرداندن کارکرد طبیعی خود بدن به شرایط نرمال سبب تنظیم انسولین و قند خون می گردد و بدین ترتیب مشکلات اصلی بیماران دیابتی را برطرف می کند.
محققین معتقدند که علت عملکرد نرمال تر FGF1 در مقایسه با سایر داروهای ضد دیابت این است که این پروتئین در بدن به سرعت متابولیزه می شود و تنها سلولهای خاصی را مورد هدف قرار می دهد.
همچنان که تاکنون مکانیسم ایجاد مقاومت به انسولین، مجهول باقی مانده است، مکانیسم مولکولی تاثیر درمانی FGF1 بر روی بیماری دیابت نیز نامشخص است اما محققین معتقدند که به احتمال زیاد توانایی این پروتئین به عنوان یک فاکتور رشد، مستقل از تاثیر آن بر روی سطح گلوکز خون می باشد.
علیرغم نتایج درخشان این مطالعه، تعداد مجهولات و سئوالات مطرح شده در ارتباط با کارکرد این پروتئین بسیار زیاد است؛ به همین دلیل این محققین قصد دارند تا در گام بعدی مسیرهای سیگنال مولکولی مرتبط با این پروتئین و گیرنده هایی را که این پروتئین با آنها واکنش می دهد را به دقت شناسایی و مطالعه کنند.
محققین امیدوارند که در آینده نزدیک بتوانند واریانتی از FGF1 را طراحی کنند که تنها بر روی سطح گلوکز خون تاثیر داشته باشد و تاثیری بر روی رشد سلولها نداشته باشد تا بتوانند با خیالی آسوده از این ابزار قدرتمند و موثر برای درمان دیابت استفاده کنند.
نورونها و سلولهای سرطانی مغز از یک پروتئین مشترک برای بقاء خود استفاده می کنند
Neurons, brain cancer cells require the same little-known protein for long-term survival
http://www.scienceda...40715141345.htm
نتایج یک مطالعه که توسط محققین دانشگاه کارولیای شمالی ارائه شده است، نشان می دهد که هم نورونها و هم سلوهای سرطانی مغز با استفاده از محصول پروتئینی ژن PARC/CUL9 بر مکانیسمهای بیوشیمیایی که در سایر سلولها منجر به مرگ طبیعی آنها می شوند، غلبه می کنند و به حیات خود ادامه می دهند.
رایج ترین اسامی محصول پروتئینی ژن PARc/CUL9 عبارتند از:
Cullin 9
P53 associated Parkin like cytoplasmic protein
Parkin like cytoplasmic p53 binding protein
نورونها یکی از نامیراترین سلولهای بدن هستند و البته هر چه بقاء بیشتری داشته باشند، امکان کارکرد بهتر مغز را در سنین بالاتر فراهم می کنند. با اینحال به نظر می رسد که سلولهای سرطانی مغز نیز از مکانیزم مشابهی برای بقاء خود استفاده می کنند.
نتایج این مطالعه علاوه بر اینکه دیدگاه جدیدی را در ارتباط با درمان سرطانهای مغز ارائه می دهد، نگرش جدیدی را راجع به بیماری پارکینسون ایجاد می کند چرا که محصول پروتئینی ژن PARC بسیار شبیه به پروتئین Parkin است که در بیماری پارکینسون دچار موتاسیون می شود. از اینرو این فرضیه قوت می گیرد که هر دوی این پروتئینها ممکن است در محافظت از نورونها نقش داشته باشند.
بر همین اساس محققین در تلاش هستند تا با شناخت بهتر برهمکنش این دو پروتئین، داروهایی را طراحی کنند که بتوانند دومین بیماری شایع نورودژنراتیو پس از آلزایمر یعنی بیماری پارکینسون را درمان کنند.
محققین در نخستین گام از این مطالعه که بر روی کشتهای سلولی و مدلهای حیوانی صورت گرفته است با استفاده از محرکهای خارجی به میتوکندریها آسیب وارد کردند. در بیشتر سلولها، زمانی که میتوکندریها آسیب می بینند، پروتئینی به نام سیتوکروم c را رها می کنند که به نوبه خود این پروتئین نیز آبشاری از واکنشهای بیوشیمیایی را به راه می اندازد که در نهایت منجر به مرگ سلول می شود. این پروسه در اصطلاح آپوپتوزیس نامیده می شود.
اما در مورد نورونها وضعیت به گونه دیگری است بطوریکه محصول پروتئینی ژن PARC، با تخریب سیتوکروم c، این پروسه را بلوک کرده و مانع از ایجاد آپوپتوزیس می گردد و بدین ترتیب نورونها قادر خواهند بود تا مدت زمان درازی زنده باقی بمانند.
در بیماری پارکینسون، پروتئین موتانت Parkin خود سبب تخریب میتوکندری آسیب دیده و در نتیجه مرگ نورون می گردد.
یک مشکل اساسی که در سایر مطالعات مربوط به بیماری پارکینسون به وضوح قابل مشاهده است این است که علیرغم اینکه مدلهای آزمایشگاهی بیماری پارکینسون فاقد ژن Parkin هستند اما تمامی علائم اصلی انسانی این بیماری را از خود بروز نمی دهند و از این نظر همواره سبب نارضایتی محققین می شوند.
نتیجه مطالعه حاضر تا حدی می تواند این مشکل را توجیه کند چراکه به نظر می رسد در غیاب پروتئین Parkin، این محصول پروتئینی ژن PARC است که هنوز ایفای نقش می کند. به همین دلیل احتمالاً در آینده نزدیک مدلهای آزمایشگاهی بیماری پارکینسون فاقد هر دو ژن PARC و Parkin خواهند بود.
در ادامه، این محققین با مطالعه ای که بر روی لاینهای سرطانی Medulloblastoma (نمونه سرطان سیستم اعصاب مرکزی) و Neuroblastoma (نمونه سرطان سیستم اعصاب محیطی) انجام دادند، متوجه شدند که محصول پروتئینی ژن PARC در این لاینهای سرطانی نیز سیتوکروم C را تخریب می کند.
هر چند که تمامی سیتوکرومهای c در این لاینها تخریب نمی شوند و بقاء این سلولهای سرطانی تحت تاثیر فاکتورهای دیگری نیز قرار دارد اما به نظر می رسد که محصول ژن PARC در این بدخیمی ها، نقش مهمی را بر عهده دارد.
زمانیکه محققین بیان PARC در این لاینهای سلولی را مهار کردند، مشاهده کردند که سلولهای سرطانی نسبت به استرس و آسیب حساستر شده اند و این بدان معناست که با بلوک کردن این پروتئین می توان کارایی ترکیباتی را که تاکنون برای تخریب این بدخیمی ها استفاده می شده اند را افزایش داد.